رمان نجوای شیطان
رمان نجوای شیطان

دانلود رمان نجوای شیطان اثر سپیده فرهادی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

گویند مرا خلق کردند از استخوان دنده چپ مردی به اسم آدم ، حوایم نامیدند یعنی زندگی ، تا در کنار آدم یعنی انسان همگام و یار باشم ، گویند میوه سیب را من خوردم ، شاید هم گندم را و مرا به سقوط انسان از بهشت متهم می نمایند ، بعد از خوردن گندم و یا شاید سیب چشمان شان باز گردید مرا دیدند ، مرا در برگ ها پیچیدند مرا پیچیدند در برگ ها تا شاید راه خلاصی را از فجورم پیدا کنند ، آل انسان زاده منست ، من ، حوا ، فریب خورده شیطان …

 

خلاصه رمان نجوای شیطان

چکه های آب سرگردون روی پوست تنم سر می خوردن و به سمت پایین می رفتن … چشمام بسته بود … سردم شده بود اما داشتم بازم مثل همیشه لجاجت می کردم … نمیخواستم چشمامو باز کنم … باید این سر درد لعنتی رو یه جوری آرومش می کردم … حتی به قیمت سرما خوردگی فردا … حرفای مریم بدجور توی سرم می کوبید … بالاخره لرزش کار دستم داد و با یه نفس بلند خودمو از زیر آب بیرون کشیدم … شیر آبو بستم و توی آینه روی در به خودم نگاه کردم.

رنگ لبام به کبودی می زد … غبغبم بالا و پایین شد … با دستام موهای مشکیم رو از دور صورتم جمع کردم و با نفرت چشمامو از آینه گرفتم … حوله حمومم رو پیچیدم دور خودم و یه نفس عمیق کشیدم … انگاری سر دردم کمتر شده بود … بدون اینکه برق اتاق خوابو روشن کنم وارد شدم … در بالکن باز بود … سوز می اومد داخل .

نمیدونم امشب چرا اینقدر سردم بود … توی تابستون و این سوز سرما یه مقدار عجیب بود … سایه شکن کنار تخت خواب روشن بود … چشمم به پاتختی و عکس خودم و بهنام افتاد … به سرعت برق نگامو از عکسا گرفتم و به سمت بالکن رفتم … هیس … صدات در نیاد وگرنه خونت پای خودته … بدنم قفل شد … یه چیزی مثل یه سکته ناگهانی گلومو چسبید … انگار بختک افتاده بود روی تنم. بسم ا…

به لینک زیر مراجعه کنید :

دانلود رمان نجوای شیطان


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

زمین شناسی مهندسی در حیطه علم و عمل Karen فی البداهه عشق من آنلاین من فریبا هستم باید ها و نباید ها در مورد سقط جنین فرست گیم | قالب رزبلاگ حرفه ای آموزشگاه آرایشگری ریتم دانلود